روشا یدونهروشا یدونه، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

روشا هديه ای از سوی خدا

بازی بازی بازی یه بازیه حسابی

دیروز بابایی داشت نشونه گیری یادت میداد . لگوهات رو میچید و بهت میگفت از دور بزن تا بریزه   دخترم با پا نه از دور پرت کن هر چی بابا میگفت شما باز کار خودت رو میکردی . ببین از دور خیز برداشتی تا دوباره با پا بزنی اخر سر بابا هم به شوخی گفت وای کچلم کردی با پا نه.  شما هم ههههههه شیفت عوض شد و نوبت مامانی شد تا با یدونش بازی کنه انتخاب همیشگی خودت کارت های باما خب تکراری شد میریم روی تخت نوبت به هم ریختن ویترینمه ...
31 تير 1392

نقاشی های دوست جونیم

همکار بابایی یه دختر نانازی داره که اسمش آیدا هستش و تا به حال شما رو ندیده ولی همیشه برات نقاشی میکشه و میده به بابا محمد تا برات بیاره دو تا از نقاشی های خوشگلش رو میزارم تا وقتی بزرگ شدی ببینی چه دوست جونیای هنرمندی داشتی . اول اسمت رو روشنا نوشته بود که توی نقاشی بعدی بابایی گفت اسمت روشاست و دوباره برات کشید مرسی آیدا جونم   ...
31 تير 1392

روشا شیرینتر از قبل+ دندان 12

وورجک ، این روزها شیرینتر از قبل شدی و کم کم داری خانوم میشی و شیطنت های پسرانت داره کم میشه و حرفهام رو بهتر درک میکنی وقتی میگم این داغه میگی دا و دست نمیزنی وقتی میخوام از چیزی منعت کنم میگم نه نه نه ،خودتم هم دستتو اینحوری میکنی و میگی نه نه و اون کار رو انجام نمیدی وقتی میگم جیش داری بدو بشورمت میری سمت دستشویی و میزنی به در که بازش کنم وقتی میگم بریم حموم دست میزنی به موهات و میدوی سمت حموم وقتی میگم روشا لالا داری انگشتت رو میکنی تو ی دهنت یعنی لالا دارم وقتی شیر برات درست میکنم بدو بدو میری کوسن یا بالشتتو میاری روش میخوابی که بهت شیر بدم وقتی میخوام بهت آب بدم سر پا آب نمیخوری خودت میشینی تا آب رو بهت بدم وقتی میگم روشا بب...
30 تير 1392

روشا یدونه 17 ماهه من+ 13 تا دندون

سلام به یدونه خودم که این روزها انقدر منو مشغول کرده که فرصت نمیکنم بیام از شیطنت ها و شیرین کاری هاش براش بنویسم تا وقتی بزرگ شد بخونه و متوجه بشه چه وورجکی بوده اول از همه که جمعه وارد 18 ماهگی شدی وقتی چهاردهمه هر ماه میرسه برای من حکم مستاجری رو داره که تا آخر ماه میرسه عزا میگیره و میگه وای تا چشم بهم میزنیم میشه آخر ماه ، چون من هم احساس میکنم زود چهاردهه هر ماه میرسه وداری خیلی تند تند بزرگ میشی و فرصت بهمون نمیدی کامل از اون ماهت لذت ببریم چند روز پیش داشتم فیلم هاتو از اولی که بدنیا اومدی نگاه میکردم و دلم ضعف میرفت که واقعا یه روزی انقدر کوچولو بودی و فقط یکجا میخوابیدی و تند تند دست و پا میزدی و کم کم یاد گرفتی با دهنت صدا در...
30 تير 1392

عاشقانه هایم برای تو

فقط خواستم احساس امروزم رو با تو شریک بشم زندگی یعنی: یک سار پرید. از چه دلتنگ شدی؟ دلخوشی ها کم نیست مثلا این خورشید... زندگي رسم خوشايندي است. زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ، پرشي دارد اندازه عشق. زندگي چيزي نيست ، که لب طاقچه عادت از ياد من و تو برود. زندگي "مجذور" آينه است. زندگي گل به "توان" ابديت، زندگي "ضرب" زمين در ضربان دل ما، زندگي "هندسه" ساده و يکسان نفسهاست....   ...
24 تير 1392

پارک تنهایی با عمه

دیروز عمه حمیده زنگ زد که بیاد دنبالت با هم برید پارک.  منم تندی حاضرت کردم این اولین باری بود که تنهایی بدون مامان و بابا میرفتی جایی تا عمه بیاد طول کشید داشتی لباس و گل سرت رو در میوردی در روباز کردم تا کمی بیرون رو نگاه کنی تا عمه بیاد چون حسابی کلافه شدی بودی و غر میزدی ...
18 تير 1392

مسابقه نی نی وبلاگی

عمه جونی ها ، خاله مهربونها، دایی ها و عموهای عزیزم که همیشه قربون صدقه غذا خوردنم میرفتید الان وقتشه که  کد 122 را به موبایل بالا اس ام اس کنید تا روشا یدونه در مسابقه نی نی هنگام غذا خوردن برنده بشه.  مرسی ...
4 تير 1392
1